متن آهنگ شمع از مهراب

دلم لک میزنه واست گل نازم
دارم با اشک چشم راهی میشم
اما تو خوب میدونی که من اینو نمیخواستم
نمیخواستم که دلت برنجه ازم
اما خیلی خوب میدونی حتی موقع رفتن
دلم نیومد خیلی حرفا رو بهت نگم که بدت نیاد ازم
ماه شبام شدی وقتی رفتم از کنارت
ستاره اومد به جای من تو خوابت
چقدر دعا کنم شبا چقدر دعا کنم
اون که بعد من تورو دوست داره بیاد سر راهت
که عشقش مثل من واقعی باشه
تو توو زندگیش مهم ترین چیزش باشه حداقل بیشتر از من دوست داشته باشه
بمیره برات تو تب نکنی براش مثل من حساس نشی روش بزارین زیر خاک
بزارین دلم حداقل به یه چیزایی خوش باشه

درو دیوار خونه حرف میزنه با دل من میشکنه این دلم وقتی بهش میگی عاشقتم
هرچی داری بذار وسط رو کن دروغات دروغ پشت دروغ گفتی میدونی که میشناسم تورو
عشق تو جنگ بود دنیام از سنگ بود من باختم و این دل من واسه ی تو تنگ بود
کوچه به کوچه میگردم دنبال خاطره ها ردی نذاستی از خودت تو زندگیم یادته ها
گل و پروانه شدی تا شمع شه دلم برات قطره قطره داره آب میشه و میریزه به پات
حتی خاکش کنن این نیمه تن بی جونو میکشه تعصبت حتی از همون زیر خاک
قول بده بعده دلم عاشق هیچکسی نشی هیشکسی مثل من تو عشق تو نداشته دل شیر
خداحافظی نمیکنم شاید یه جایی دیدمت مثل همون موقع ها که شبا تو خواب میدیدمت

بغضت گرفته میدونم دلت پره درسته از دم نمیاد صدات
ولی میلرزه دلم که چشات غصه میخوره
اومدی به دیدن من وایسادی بالا سرم خواستم بهت ثابت کنم که هنوز زیر پاتم
نترس اینجا آروم خوابیدم گفته بودم یه روز میای به دیدنم که دیگه زیر خاکم
دوتا غریبه هر شب بهم میگن سلام گاهی وقتا یه شمعی روشن میکنن برام
پیر شده عشقم با عشقش اومده شاید میخواد مطمعن شه دیگه تو اون دنیا
ای داد بیداد میزنه به سرم وقتی میبینمش دلم میخواد از این کابوس بپرم
شاید یه روزی یه جایی دوسش داشتم باهاش تو خیالم سر رو بالش میذاشتم
اما هیچوقت قصده خیانت نداشتم حلالم کن

به خاطره خاطره ها خاطرت و خاطره من گذشتم از خودت و تو شدی قاتل من
بیا فکرتم ببر در نبود تو خوب خیاطی شدم صبح تا شب چشم میدوزم به در تا شبهایی نبودم به حوالیت برسه
زندگی نکرد و مرد مرگ من برات بسه پشت این قهقه ها پشت این پس کوچه ها دیدنت آرامشم بود تو بگو از دور چرا
حس تکراری شدن دارم توی این خاک سرد منو کم کرد از تو اونکه تو قلبت لونه کرد
فقط اون خدا میدونه چه غمی تو سینمه بگو عاشقت هستم و اونکه تو خواب میبینمت
انتظار رفتنت خیره گذاشت به در چشم از اولش میدونستم ممکنه رهگذر بشم
عشق اولش گرم و اخرش سرد میشه معشوقه درمونه ولی تهش درد میشه