متن آهنگ مشکی پوش از ویدا

داستان من و تو از اونجا شروع شد وقتی اون اومدش و حرفهات دروغ شد
سخت بود اما اون دستات و گرفت و آروم آروم از این چشم هام دور شد
باعثش تویی وقتی اشکم میاد وقتی میخوابم و تو خوابم هر شب میای
وقتی میبینی که به خاطرت مشکی پوشم دیگه نمیتونی بدی با هیچ عشقی جوشم
وقتی چشم هات قلبم و ترخیص کرد واسم دکتر چشم هات و تجویز کرد
هر چی سنگین تر شدی غمگین تر شدم عشقت من و تنبیم کرد
نشد نخواست و رفتش زود میگفت از عشق جدایمون سهمت بود
شکست سکوت من از عشقت منه تشنه رو نرسون لب چشمه
توی بحثات نبودش حرفی ازم حالا هر جا رفتی ازم حرفی نزن
کاری نداشته باش با این کلبه تنهاییم منو دردام مثل پاییز و برگاییم
حالا تقسیم کن با اون عشقتونو بذار همه ببینن بهشتتونو
نقشه هام همه با تو نقش بر آب شد کلبه عشقون چه زود خراب شد

هنوزم روی عشقت قفلم تو هم قفلی روی چشاش
نبضم توی دستات میزد حالا دستاتو بکش روی موهاش
بخواب کنارش آرومش بکن منم خراب حالتم
لامسب بکش تیغو روی رگام میخوام واست بمیرم بازم طبق عادتم
گرمی دستات و دست های اون سردی قلبم و بدتر کرد
اشکم از دست حرفات ریخت وقتی گفتی من سر دردم
شده مشکی وقتی نیست رنگ پیرهنم دستاتو بدی دیگه حرف نمیزنم
دنیا رو بدون تو مشکی میبینم جز تو تو دنیا من عشق نمیبینم